بله...با حذف شدن این شعار که یکی از اساسی ترین شعارهای جمهوری اسلامی ایران در خصوص براندازی نظام استعماری و سرمایه داری هست ما خیر سرمون یک قدم به دیپلماسی نزدیک تر میشیم.
نمیدونم تا کی باید این وضع رو تحمل کنیم؟تا کی باید اظهار نظرهای ناپخته و نسنجیده رو تحمل کنیم؟
بابا به حضرت عباس پدر بزرگ شما رهبر انقلاب ما بودن،به شما چه ربطی داره که نظر میدی اونم با این صراحت در تضاد با صحبت های رهبر سفر کرده انقلاب.
آخرش به جایی نرسید که کشتی انقلاب شما رو در دریای اشتباهاتتون رها کنه و به مسیرش ادامه بده.تا دیر نشده برگردید از این دیپلماسی و غرب دوستی.
1-زورشون میرسه 2-از بعضیا میترسن 3-سوادشون قد نداده 4-کور بودن و آثار رو ندیدن 5-از سیبیلشون روغن میچکه 6-اوباما به بان کی مون گفته جون مادرت ضایمون نکن 7-گلشون پیش جهاد نکاه گیر کرده 8-دستگاه حقیقت یابشون خراب بوده 9-گفتن چه کاریه بگیم کی بوده ، اینم مثه قضیه صدام صداشو در نمیاریم.
مرد عربی از حضرت علی (علیه السلام) این 4 سوال را پرسید: 1:واجب چیست و واجبتر از آن چیست؟ 2:نزدیک چیست و نزدیکتر از آن چیست؟ 3:عجیب چیست و عجیبتر از آن چیست؟ 4:سخت چیست و سختتر از آن چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند: واجب اطاعت خداست و واجبتر ترک گناه نزدیک قیامت است و نزدیکتر مرگ عجیب دنیاست و عجیبتر از آن دلبستن به دنیا سخت خانه قبر است و سختتر بی توشه وارد قبر شدن...
انفجار خمپاره زمین زیر پامونو به لرزه انداخته بود و همه ما از ترس رفته بودیم ته سنگر تا از ترکش و خمپاره در امان باشیم. اما حسین که حدوداً پانزده ساله بود داشت پوتیناشو در میاورد. زل زدم بهش که تو این وضعیت که میخوایم راه بیافتیم برا عملیات این چه کاریه که داره انجام میده!!! آستیناش رو بالا زد و جلو سنگر با آب قمقمه وضو گرفت صورت نورانیش مثل یه تیکه بلور زیر نور منورها میدرخشید. تو اون اوضاع سخت و نفس گیر جلوی در سنگر وایستاد برا نماز، مسئول تیم با عصبانیت گفت: حسین این چه کاریه؟ الان ترکش میخوری... حسین با آرامش خاصی گفت:" شما مسئول مایی ولی اجازه بده این نماز آخرمو قشنگ بخونم!" همه نماز قشنگ حسین رو شب کربلای پنج دیدیم و اما دیگر حسین را تا به امروز کسی ندید.
کنار خط شروع به دیدهبانی کرد. گفتم: اینجا رو با آتشبار ثبت کن. تنهاش گذاشتم و برگشتم. با صدای انفجار از خواب پریدم، با بیسیم با همه دیدگاهها تماس گرفتم، فقط مهدوی پاسخ نداد! بیسیمچی را صدا زدم و گفتم: تلاش کن با مهدوی تماس بگیری، بیسیمچی مات و مبهوت به من نگاه کرد، یکی از بچههای مقر دستم را گرفت و کنار کشید و گفت: چند ساعت پیش مهدوی تماس گرفت، چند موقعیت را اعلام کرد و گفت: "این مشخصات رو با آتش سنگین بزنید دشمن خط ما رو شکسته، من هم میخوام بیسیم رو منهدم کنم." این آخرین پیام مهدوی بود، ما اون مشخصات رو زدیم، بعد فهمیدیم مشخصاتی که داده بود، محل خودش در همان خاکریز خط مقدم بود! با این کار شهید مهدوی، جلوی پیشروی بیشتر عراقیها گرفته شد. راوی: حجت ایروانی
زمانی که حاکمان من فاسد و ذلیل بودند . . . ناصرالدین شاه درحال تعظیم و دست بوسی ملکه ویکتوریا فرمانروای انگلیس محمدرضا پهلوی در حال تعظیم و دست بوسی ملکه هلند جولیانا افتخار میکنم که در کشوری زندگی میکنم که رهبرش در یک خانه ساده سازمانی زندگی میکند اما هیچگاه حاضرنمیشود سر جلوی بیگانه خم کند. آیت الله خزعلی در این مورد می گویند: "در لیبی، خیمه ای بر پا کرده بودند که ارتفاع در ورودی آن خیمه کوتاه بود و به ناچار هرکس می خواست وارد بشود، باید خم می شد. از طرفی داخل خیمه، روبروی در، عکس قذاّفی بود، یعنی هر کس وارد میشد ناخواسته در مقابل عکس قذّافی سر خم می کرد. حضرت آیت الله خامنه ای وقتی میخواستند وارد خیمه شوند، به قهقرا (پشت) وارد می شوند تا در مقابل عکس قذّافی سر خم نکنند."(کتاب آب، آیینه، آفتاب) این حرکت امام خامنه ای نشان داد که ایشان در راستای حفظ اقتدار ملی و شان اسلام حاضر نیستند که حتی اندکی مسامحه نمایند.
عادتش بود؛ هرموقع مینی خنثی می کرد ذکرش این بود: گوگوری مگوری... بیا بغل عمو!!
بار آخرم همین طور؛ درارتفاعات دوپازای شهر سردشت؛خودش هم پای به پای بچه ها آمده بود برای زدن معبر در میدان مین. به خاطر مجروحیت پایش خم نمی شد؛ از کمر دولا می شد، انگشتانش را می انداخت لای شاخک های مین والمری، می چرخاند و چاشنی را در می آورد و می گفت : گوگوری مگوری بیا بغل عمو!! صدای گوگوری گفتنش همه را می خنداند! بار آخر هم همین طور؛ رفت سراغ خنثی کردن مینی دیگر؛ شاخک ها را چرخاند و شروع کرد به گفتن... - گوگوری مگو... گرومپ
ناگهان انبوهی از ساچمه فلزی، آتش و انفجار همه جا را پر کرد. منتظر بودم تا حاجی بقیه حرفش را بزند دود غلیظ و سیاه که خوابید، چشمم به حاج محسن دین شعاری، فرمانده گردان تخریب، با آن ریش بلند حنایی رنگ افتاد. اما صورت و ریش حاج محسن رفته بودند...
2-از بعضیا میترسن
3-سوادشون قد نداده
4-کور بودن و آثار رو ندیدن
5-از سیبیلشون روغن میچکه
6-اوباما به بان کی مون گفته جون مادرت ضایمون نکن
7-گلشون پیش جهاد نکاه گیر کرده
8-دستگاه حقیقت یابشون خراب بوده
9-گفتن چه کاریه بگیم کی بوده ، اینم مثه قضیه صدام صداشو در نمیاریم.