یک وهابی که شیعه شده درباره ی ماجرای شیعه شدنش چنین میگوید: من از طرف هیئت امر به معروف ونهی از منکر مدینه، مامور شدم تا نگذارم کسی دست به ضریح پیامبر صلی الله علیه و اله بزند و آن را ببوسد چون این کار را شرکه به خدا می دانستم. یک روز جوان ایرانی که با آصار خالکوبی روی بازویش بود با تلاش زیاد خودش را کنار ضریح برساند و ضریح راببوسد، مانعش شدم و با عصبانیت گفتم : بوسیدن ضریح پیامبر حرام و شرک به خداست. جوان که از این برخورد بنده ناراحت وعصبانی شده بود گفت: مردک خودت که زن و بچه ات رو بوس میکنی آن کارت شرک به خدا نیست بوسیدن ضریح پیامبر شرک به خداست و حرام است. و ناراحت شد و رفت. بنده که یه کم جا خورده بودم ، روی خودم نیاوردم و به کارم ادامه دادم شب که به خانه رفتم به خانمم جریان را گفتم خانمم هم تعیید کرد گفت حق باآن جوان است چگونه شما به من و بچه ات محبت می کنی شرک به خدانیست ولی بوسیدن ضریح پیامبر اکرم حرام وشرک به خداست به فکر فرو رفتم وتحقیقم را شروع کردم و کتاب ها خواندم و به این نتیجه رسیدم که آنان که شیعه را متهم به شرک می کنند نه از شیعه خبر دارند و نه معنای شرک را می دانند. به این ترتیب بود که بنده بوسیله آن جوان لوتی شیعه شدم