شهید دکتر عبدالحمید دیالمه.متولد سال1333،جوان ترین نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی بود.وی در عین جوان بودن،علی رغم مسن ترین هایی که سوابق درخشان مبارزاتی نداشتند،شاه کلید مبارزات جوانان مشهدی به شمار می رفت .

متن زیر بخشی از آخرین سخنرانی شهید دیالمه است که حدود یک هفته پیش از شهادت ایراد نموده بود:
همین الان هم هزاران نفر داد می زنند ولی به دلیل اینکه معروف نیستند کسی حرفشان را گوش نمی کند،زمان بنی صدر هم ما می گفتیم ولی کسی حرفمان را گوش نمی کرد.
الان هم من صلاح نمیدانم طرح کردن افرادی را که معتقدم این سیستم فکری را در جامعه پیاده میکنند و الا اگر صلاح بدانم هیچوقت تابع جو نمی شوم.
همانطور که آن زمان افرادی با شیوه فکری ما مخالف بودند و همه می گفتند که این مطالب را نباید بگویی،معتقد بودم که درست است و گفتم و مراحل بعدش را هم ادامه دادم.
همین الان افرادی برای بعضی وزراتخانه ها کاندیدا هستند که به اعتقاد من خط فکریشان درست نیست.
ولی متاسفانه نمی توانم کاری کنم.فقط می توانم به اندازه یک رای مخالف به آنها بدهم.کار دیگری نمی توانم بکنم.
یکی از نمونه هایش را که می توانم به شما می گویم و آن هم آقای موسوی است.
سر دبیر روزنامه جمهوری اسلامی،اعتقادم بر این است که خط فکری او،خط فکری جنبش مسلمانان مبارز و پیمان است.
البته نمی خواهم بگویم عضو آن سازمان است ولی خط فکریش همان است و اگر رجوع بکنید به روزنامه میبینید که در خیلی از جاها این خط مشی را طی میکند.
اینها را من از دید حزب نمیبینم.بلکه من اینها را فقط از پایگاه ایشان میبینم.والا هیچکدام از اینها را نه به حساب حزب می گذارم و نه به حساب سران حزب می گذارم و نه به عنوان نیروی مخلص و معتقد و مومنی که درون حزب هستند
.بلکه شخصا به حساب خود ایشان می گذارم و اگر در اینجا می گویم به این دلیل است که مکرر در جلسات حزب گفتم و ضبط هم شده و اگر نوارش را از بین نبرده باشند،دارند.
موضع گیری های وزنامه در بعضی از موارد،کم و بیش موضع گیری روزنامه امت است.
به عنوان مثال برای مصدق مطلب چاپ میکند،اما حتی یک خط،خوب دقت کنید،حتی یک خط در مورد آیت الله کاشانی نمی نویسد.بروید روزنامه های آن زمان را ببینید.
اگر شما یک خط در روزنامه،قبل از سالگرد آیت الله کاشانی و بعد از سالگرد آیت الله کاشانی آوردید من اسمم را عوض میکنم.بعد از اینکه آقای فلسفی در نماز جمعه علیه مصدق صحبت کرد،مقاله علیه آقای فلسفی را کدام روزنامه نوشت؟سرمقاله ای نوشت به اسم خیابان مصدق و شدیدا آن را کوبید به این بهانه که اختلاف انگیز است.
یک شب که من در حزب صحبت کردم و این موارد را گفتم،بعد از من آقای موسوی آمد و از خودش دفاع کند.
گفت:ما اینها را نمی پذیریم به دلیل اینکه ما نمیخواهیم شیوه های آناکرونیستیکی را در ایران دوباره ایجاد کنیم.
البته لفظ را اشتباه به کار می برد،ولی من آن برداشتی را که او از این لغت داشت حالا می گویم و الا معنایش این نیست.
برداشتش این بود که شیوه های آناکرونیستیکی یعنی اینکه ما یک چیزی را که در تاریخ اتفاق افتاده مجددا بیایم تطبیق کنیم بر تاریخ فعلی.
مثلا اگر یک کاشانی و مصدق آن زمان بوده،حالا بیایم الان هم یک مصدق و کاشانی طراحی کنیم.برداشتش از این لغت این بود.
اخیرا که امام در مورد مصدق این صحبت ها را کرد و گفت که او هم مُسلِم نبود و اینها تفاله های او هستند و حتی امام در صحبت دیروزش می گوید اینها مثل مصدق می خواهند رفراندوم انجام دهند و این اندازه مصدق را می کوبد و آن تجلیل را از آت الله کاشانی می کند،برای آقای موسوی پیغام فرستادم که بر خلاف آن دیدی که شما داشتید،امام هم مثل اینکه آناکرونیستیکی فکر میکند.
البته ایشان سابقه های قبلی هم در گروهای منفی داشته است.از جمله بودنش در روه نخشب به همراه پیمان.پیمان،سامی و او هم در باند نخشب بودند.
پیمان گروه جنبش مسلمانان مبارز را درست کرد.سامی گروه جاما را درست کرد و ایشان هم به ظاهر می گوید من مستقل هستم،ولی در واقع همان شیوه فکری را دارد و به اعتقاد من دقیقا در داخل روزنامه هم همین شیوه فکری را اِعمال کرده است.
علاوه بر موضع گیری ایشان من موضع گیری خانمش را هم نمی پسندم،نظر من نیست،نظر اسلام است.یک مشت مزخرفاتی را به هم بافته به اسم اسلام.زهرا رهنورد همان کسی که کتابهایی مثل طلوع زن مسلمان،همگام با یوسف،قیام موسی و هرچه از اینها توانسته به هم بافته است.او هم زیاد سابقه مسلمانی ندارد اماحالا چطور شد که مفسر قرآن شد معلوم نیست.یعنی دنیا معلوم نیست دست کیست؟
هرکسی در عرض یکسال مفسر قرآن می شود و کسی هم نیست تا جلوی ما را بگیرد که اینها را از کجا می گویی؟
در همین کتاب«طلوع زن مسلمان»(ر.ک:طلوع زن مسلمان،ص20و25،زهرا رهنورد،نشر محبوبه)جملاتی که مربوط به نهج البلاغه علی(ع) است را به فارسی نوشته،بعد به عنوان تبلیغات ارتجاعیون بر علیه زن،آن ها را کوبیده است.
هر کسی هم می خواند متوجه نمی شود که اینها عین متن نهج البلاغه است،می گوید این مرتجعین عجب چیزهای مزخرفی گفتند...خیلی از شماها اینها را میبینید و می گویید وقتی یک زن اینها را نوشته،حتما خیلی خوب نوشته است.
مخصوصا اینکه در جاهای مختلف هم به عنوان متفکر اسلامی با او مصاحبه می کنند.در تلویزیون می آید در مسائل زن بحث می کند...
اما با این شخصیت ها چه می شود کرد؟
وقتی برنامه الان اینطور است که آقای موسوی بشود وزیر امور خارجه، من چه بگویم؟
هرچه هم که داد بزنم صدایم به جایی نمی رسد.
مجبورم فقط یک رای مخالف بدهم.
کلمات کلیدی :