سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محبوب ترینِ بندگانم نزد من، شخص پرهیزگارِجوینده پاداشِ بسیار، ملازمِ عالمان، پیرو بردباران، و پذیرنده از حکیمان است . [امام سجّاد علیه السلام]

جهت اطلاع از تنظیمات و ویــــرایش این قالب اینجا را کلیک کنید.

.:: کلیک کنید ::.
\خود کرده را تدبیر نیست\
نویسنده : samir
تاریخ : 92/5/23:: 11:0 عصر

چوپان مهربانی بود که در نزدیکی دهی ،گوسفندان را به چرا می برد. مردم ده که از مهربانی و خوش اخلاقی او خرسندبودند، تصمیم گرفتند که گوسفندانشان را به او بسپارند ،تا هر روز آنها رابه چرا ببرد.او هر روز مشغول مراقبت از گوسفندان بود و مردم نیز از این کار راضی بودند.برای مدتها این وضعیت ادامه داشت و کسی شکوه ای نداشت تا اینکه.....یک روز چوپان شروع کرد به فریاد:آی گرگ آی گرگ.
وقتی مردم خود رابه چوپان رساندند دریافتندکه گرگی آمده است و یک گوسفند را خورده است آنان چوپان را دلداری دادند و گفتند که ناراحت نباشد و خدا را شکر کند که بقیه گله سالم است. اما از آن پس هر روز یکبار چوپان فریاد میزد،گرگ،گرگ.آی مردم،گرگ".
وقتی مردم ده خود را سراسیمه ابه چوپان میرساندند، میدیدند کمی دیر شده و دوباره گرگ،گوسفندی را خورده است،این وضعیت مدتها ادامه داشت و همیشه مردم دیر می رسیدند و گرگ،گوسفندی راخورده بود؟
پس مردم ده تصمیم گرفتند پولهای خود را روی هم بگذارند و چندسگ گله بخرند،از وحشی ترین ها و قوی ترین سگ ها را....
چوپان نیز به آنها اطمینان داد که با خرید این سگها دیگر هیچگاه،گوسفندی خورده نخواهد شد،اما پس از خرید این سگها،هنوز مدت زیادی نگذشته بود که دوباره:صدای فریاد آی گرگ آی گرگ"چوپان به گوش رسید،مردم دویدند و خود را به گله رسانیدند و دیدند دوباره گوسفندی خورده شده است.ناگهان یکی از مردم که از همه باهوش تر بود به بقیه گفت:ببینید،هنوز اجاق چوپان داغ است و استخوانهای گوشت سرخ شده و خورده شده گوسفندانمان در اطراف پراکنده است"مردم که تازه متوجه شده بودند در تمام این مدت،چوپان،دروغ می گفته است فریاد برآوردند، آی دزد،آی دزد،چوپان دروغگو را بگیرید تا ادبش کنیم.
اما ناگهان چهره مهربان و مظلوم چوپان تغییر کرد،چهره ای خشن به خود گرفت،چماق چوپانی را برداشت و به سمت مردم حمله ور شد،سگها هم که فقط از دست چوپان غذا خورده بودند و کسی را جز او صاحب خود نمی دانستند او را همراهی کردند.
بسیاری ازمردم از چماغ چوپان و بسیاری از انها از"گاز" سگها زخمی شدند،دیگران نیز وقتی این وضعیت را دیدند،گریختند.
در روزهای بعد که مردم برای عیادت از زخمی شدگان می رفتند،به یکدیگر میگفتند،"خود کرده را تدبیر نیست" یکی از آنها پیشنهاد داد که از این پس وقتی داستان "چوپان دروغگو" را برای کودکانمان نقل می کنیم باید برای آنها توضیح دهیم که هروقت خواستید گوسفندان،چماق و سگهای خود رابه کسی بسپارید،پیش از هر کاری در مورد درستکاری او بررسی کنید و مطمئن شوید که او دروغگو نیست اما معلم مدرسه که آنجا بود و حرفهای مردم را می شنیدگفت:
دوستان توجه کنیدکه ممکن است کسی نخست""راستگو""باشد ولی وقتی "گوسفندان""چماغ ""و سگ های ما را گرفت وسوسه شود و دروغگو شود.بنابراین بهتر است هیچگاه ""گوسفندان""چماغ""و""سگه های نگهبان"" خود را به یک نفر نسپاریم

بلاگر:

امیدوارم نیاد اونروزی که ما هم از این جمله استفاده کنیم.



کلمات کلیدی :