بدترین مردم کسانی اند که از بدترین مسأله ها، می پرسند، تا دانشمندان را به اشتباه اندازند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

جهت اطلاع از تنظیمات و ویــــرایش این قالب اینجا را کلیک کنید.

.:: کلیک کنید ::.

این بازیگر سینما که در خرداد ماه امسال از کاندیداتوری حسن روحانی حمایت علنی کرده بود، اضافه کرد: «سینماگرانی که این مدت اجازه کار به آن‌ها داده نشده باید دوباره مشغول به کار شوند و بودجه ها‌ی دولتی با وضع عادلانه تری به فیلم‌ها تعلق بگیرد.»

 وی با تاکید بر لزوم بازگشایی خانه سینما بیان داشت: «قطعا بسته شدن خانه سینما از اول اشتباه بود و با این کار تمام اهالی سینما بی‌خانمان شدند.» بازیگر «صبحانه‌ای برای دو نفر» درپایان برای آقای جنتی در وزارت ارشاد آرزوی موفقیت کرد و وعده داد که روزهای خوب سینما به زودی فرا می‌رسد.
وبلاگ نویس:
بله.الان فضا واقعا بسته هست،واقعا بازیگرای ما محدود شدن.واقعا با تعطیلی خانه سینما بی خانمان شدن.واقعیتی رو گفتن!!!
بابا برید مسخره خودتون کنید!کجا فضا بستس؟فقط مونده تو فیلمای ایرانی سکانس رختخواب اضافه بشه که البته در چندمورد سکانس رختخواب وجود داشته.بازیگرای زن نه در داخل فیلم و نه در خارج از فیلم پوششی به معنای حجاب ندارن ، بازیگرای مرد هرروز دارن یک افتضاح اخلاقی جدید بار میارن.تهیه کننده ها به بازیگرای زن میگن اگه یه رابطه طولانی رو با من تضمین کنی من هم حضور در چنتا فیلم خوب رو برات تضمین میکنم.ازدواج ها و طلاق های عجیب در اونها و.... همه از بسته بودن فضا ناشی میشه.الله اکبر از این فضای بسته!!!
گمونم بعدش تقاضا میدن که گلشیفته هم برگرده و شاهین نجفی هم همینطور.اوف به این همه پررویی و بی غیرتی و بی حیایی.،اوف!
اوه اوه،خانه سینما رو نگو که واقعااهالی سینما بی خانمان شدن!بله از پنت هوس های برج هاشون ، خونه های ویلایی و متراژ بالاشون و ویلاهای شمالشون از همه اخراج شدن و آخرین پناهگاهشون خانه سینما هست.تو رو خدا اینقدر مردم رو مسخره نکنید!شما تو خانه سینما مگه چیکار میکردید؟خانه سینما یادگار اون نامردای بی غیرتی هست که تو فیلمای زمانشون راه و روش دوست دختر و پسر پیدا کردن رو به جوونا یاد میدادن.واقعا باعث خجالته که بیاییم از این خانه بی حیایی و البته کذایی و بدرد نخور حمایت کنیم.


کلمات کلیدی :

افرادی که تمایل دارند بدون پتو و متکا بخوابند و اغلب کاناپه را برای جای خواب بر رختخواب خود ترجیح می دهند اغلب افراد گوشه گیر و گوشه نشینی هستند و به راحتی به همه افراد اعتماد می کنند این گونه افراد هنگام عصبانیت رفتارهای بومی را از خود نشان می دهند که پس از فروکش شدن عصبانیت شان از رفتار خود پشیمان می شوند.

افرادی که به پهلو می خوابند افرادی مهربان و با انرژی هستند و اغلب در اجتماع کارهای گروهی زیادی انجام می دهند این گونه افراد خواست دیگران را بر خواست فردی خود ترجیح می دهند و اغلب با نشاط و با انرژی هستند.

افرادی که شب ها به راحتی نمی توانند بخوابند و زمان زیادی طول می کشد تا به خواب بروند اغلب در تصمیم گیری ها دچار مشکل می شوند و به تنهایی نمی توانند مشکلات خود را حل کنند و برای رفع مشکل خود به تمامی افراد اطرافیانشان وابسته هستند.



کلمات کلیدی :

شهید صیاد شیرازی کاروان‌هایی را برای شناسایی و آشنایی با مناطق مختلف عملیاتی در جنوب کشور، عازم این مناطق می‌کرد و خودش هم همراه آنان می‌رفت. این موضوع برای 10 سال بعد از جنگ است. آن موقع هنوز چیزی به اسم راهیان نور امروزی وجود نداشت. کاروان‌هایی که راه می‌انداخت خیلی عظیم بود. یک قطار دربست دانشجو از دانشگاه افسری؛ یعنی 750نفر؛ و برکت این حرکت عظیم شهید صیاد شیرازی یک سنت حسنه‌ای به جا گذاشت و تا به امروز هم ادامه دارد و گروه معارف جنگ، هر ساله دانشجویان دانشگاه ارتش را به این مناطق می‌برد.

هر موقع می‌خواستیم کاروانی برای بازدید مناطق جنوب راه بیندازیم، شهید صیاد شیرازی تاکید داشتند که حتما یکی از خانواده‌های شهدا هم همراه ما باشند. می‌گفتند این‌ها برکت سفر ما هستند. هر منطقه‌ای هم که می‌خواستیم برویم. خانواده یکی دو تن از شهدای آن منطقه عملیاتی را دعوت می‌کرد. در یکی از این حرکت‌ها فرزند شهید نیاکی همراه ما بود. فرزند "شهید سرلشگر سید مسعود منفرد نیاکی"(شهیدی که از دوستان نزدیک شهید صیاد بود) دو یا سه ماه قبل از شهادت صیاد شیرازی در یکی از همین سفرها در گفتگوی دوستانه‌ای که با صیاد داشت از او سوالی کرد. او گفت: "دیگر جنگ که تمام شده است. کاروان به این بزرگی را راه انداخته‌اید. یک قطار دربست دانشجو؛ آن وقت خودتان هم آمده‌اید تا این‌ها را ببرید منطقه که چه بشود؟ می‌توانستید این‌ها را به یکی از فرماندهان زیردستتان هم بسپارید. چرا خودتان با این مسئولیت بزگ نظامی همراه این کاروان شده‌اید؟"

شهید صیاد هم عادت داشت پاسخ‌های هوشمندانه‌ای بدهد. در جواب گفت: "من بی قرار شهادتم و این بی قراری من را آواره این کوه و بیابان کرده است..



کلمات کلیدی :

هفتاد گناه زبان
نویسنده : samir
تاریخ : 92/5/18:: 11:53 صبح

1. غیبت. 2. نمیمه. 3. دروغ. 4. دو زبانی. 5. بهتان و افتراء. 6. قذف. 7. افشاء اسرار مؤمن. 8. دشنام 9. لعن و نفرین. 10. طعن و شماتت. 11. سُخریه و استهزاء. 12. مدح. 13. اظهار غضب. 14. غنا. 15. کثرت مزاح و خنده. 16. مراء و جدال. 17. خصومت.18. سؤال عوام از امور مشکله. 19. تکلم بدون علم. 20. تکلم بی فایده. 21. منکر خدا شدن. 22. غیر خدا را پرستش کردن. 23. دروغ بستن به خدا. 24. تکذیب آیات خدا. 25. کفران نعمت. 26. از خدا شکوه کردن. 27.
حفاظت از زبان

اظهار ناامیدی کردن از خداوند. 28. به خداوند دشنام دادن. 29. نسبت فرزند به خدا دادن. 30. نسبت بی عدالتی به خدا. 31. ادعای خدائی کردن. 32. از خدا درخواست بیجا کردن. 33. دعای خیر برای ستمگران. 34. نفرین کردن. 35. چون و چرا کردن در کار خدا. 36. خدا را متهم کردن که به قتل امام حسین راضی بوده. 37. با دشمنان خدا اظهار دوستی کردن. 38. منکر رسالت پیامبر شدن. 39. پیامبر را مجنون خواندن. 40. اسرار امامان معصوم را فاش کردن. 41. از سخن امام عیب گرفتن. 42. برای ظهور امام زمان وقت تعیین کردن. 43. ادعای امامت کردن. 44. حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال دانستن. 45. احکام را با قیاس سنجیدن. 46. به ناحق شهادت دادن. 47. تفسیر به رأی کردن قرآن. 48. مؤمن را خوار کردن. 49. فاسق را عزیز شمردن. 50. مؤمن را ترساندن. 51. اظهار فقر و تنگدستی کردن. 52. راز خود را به دیگران گفتن. 53. به پدر و مادر اُف گفتن. 54. عیبجوئی کردن. 55. نسبت زنا به کسی دادن. 56. خلافکار را تشویق کردن. 57. مؤمنان را با القاب زشت خواندن. 59. به مال و منال دیگران غبطه خوردن. 60. وعدة دروغ دادن. 61. صفات نیک زنان را به نامحرمان گفتن. 62. با زن نامحرم شوخی کردن. 63. فال بد زدن. 64. عذرتراشی برای ظلم ظالمان. 65. سخن برادر مسلمان خود را قطع کردن. 66. پیشگویی و کهانت. 67. منّت کشیدن. 68. با خواندن قرآن کسب روزی کردن. 69. امر سلاطین را امر خدا دانستن. 70. در کیفیت خدا سخن گفتن.

 

وبلاگ نویس:

در این عید عزیز از خدای خوب و مهربان خواستاریم که این توفیق رو به ما عطا کنه که بتونیم این عضو پرگناه رو رام کنیم و بر اون تسلط داشته باشیم و گرفتار گناهانش نشیم.



کلمات کلیدی :

سبیل پردردسر
نویسنده : samir
تاریخ : 92/5/18:: 11:47 صبح

مالک امیر محمد خان افریدی" (48 ساله) به خاطر داشتن سبیل 30 اینچی بارها از سوی گروه های افراطی وابسته به طالبان تهدید شده است.

به گزارش نامه به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، نقل از به گزارش شبکه العالم ؛ گروه های افراطی پس از ربودن این بازرگان و تهدید او به قتل، سبیل وی را مغایر با عقیده دینی اش دانست.

روزنامه "ایوینینگ استاندارد" نوشت: افریدی که اکنون ساکن شهر پیشاور است، یک ماه از سوی افراد مسلح ربوده شد و افراد مسلح پس از تراشیدن سبیلش او را آزاد کردند؛ اما وی دوباره سبیل خود را به اندازه قبل درآورد و اعلام کرد که مصمم است به رغم تهدیدات این سبیل که هویتش است را نگه دارد.

وی مدعی است: بسیاری از مردم به خاطر سبیل بلند به من احترام می گذارند لذا از این موضوع خوشحالم در حالی که اگر سبیلم کوتاه بود، جلب توجه نمی کرد.
وبلاگ نویس:
از دوستان دعوت میکنم که درباره عقاید و تئوری های گروه طالبان و البته تاریخ و نحوه ی تاسیس این گروه مطالعاتی داشته باشن و از هویت شیطانی این گروه مطلع بشن و البته از نظر تاریخی هم تشکیل طالبان تاریخ جالبی داره و توصیه میکنم از دستش ندید.


کلمات کلیدی :

حرف برگتر از دهن زدن
نویسنده : samir
تاریخ : 92/5/18:: 11:43 صبح

روزنامه «اسرائیل حایوم» اظهارات یکی از مقامات ارشد رژیم اسرائیل را درباره حمله نظامی احتمالی این رژیم به تأسیسات هسته ای ایران منتشر کرده است. به نوشته این روزنامه، «یووال استینیتز»، وزیر اطلاعات و امور راهبردی رژیم اسرائیل مدعی شده حسن روحانی با شیوه ای حیله گرانه و مکارانه، راه ایران را به سوی بمب هسته ای هموار می کند. وی گفته غرب و آمریکا باید به جای مذاکره و تعامل با ایران، تحریم های اقتصادی شدیدتری را علیه این کشور اعمال کنند و این تنها راه جلوگیری از دسترسی این کشور به سلاح هسته ای است. از سوی دیگر، این مقام اسرائیلی مدعی شده که می توان تنها ظرف چند ساعت و از طریق حمله هوایی، تأسیسات هسته ای ایران را از میان برد.

وبلاگ نویس:

و باز هم ادعاهایی که از توانایی های اسرائیل بزرگتر هست.واقعا جای سوال داره که کشوری که از 2 تا گروه کوچیک چریکی چند بار با وضعیتی مفتضحانه شکست خوردن چطور میخوان با کشور و ملت بزرگ ایران روبرو بشن؟

ایرانی که در حال حاضر قدرت دفاعی بالایی داره و البته اگه قصد تهاجم و فتح داشته باشه هیچ کس جلودار شیر بچه های ایرانی نخواهد بود.

این مطلب در تاریخ بارها اثبات شده و فقط کافیه اسرائیل کوچکترین عملی انجام بده تا با عکس العمل سریع و البته مرگبار شیرهای ایرانی روبرو بشه.

به امید روزی که دیگه رژیم صهیونیستی وجود نداشته باشه که برای ما کری بخونه.



کلمات کلیدی :

اکثر خودروهای داخل کشور در اروپا و آمریکا تست تصادف شده اند که یکی از این شرکتها، شرکت معتبر euroncap می باشد که میتوان به نتایج و امتیازدهی آن به خودروهای پرتیراژ داخلی قبل از خرید توجه کرد.
براساس این گزارش، خودروی مگان با کسب 4 امتیاز ایمنی از 5 امتیاز از شرکت euroncap، ایمن ترین خودروی در حال تردد در کشور است که دارای بدنه قوی، کیسه هوا و سیستم ضد قفل ترمز است که می توان در آن احساس آرامش کرد.
خودروهای پژو 206، سمند و تندر 90 با کسب 3 امتیاز از 5 امتیاز بعد از مگان ایمن ترین خودروهای داخلی به شمار می آیند.
اما زانتیا برخلاف ظاهرش و پراید علی رغم فروش بالا، امتیاز 2 از 5 را در ایمنی دریافت کرده اند که البته زانتیا به علت داشتن کیسه هوا تا حدودی از میزان تلفات کاسته است.
این گزارش می افزاید، خودروی ام وی ام از لحاظ ایمنی در پایین ترین حد قرار دارد که با کسب ا امتیاز ایمنی از 5 امتیاز نشان داد که نمی توان به عنوان یک خودروی ایمن روی آن حساب کرد.



کلمات کلیدی :

صرفا جهت عبرت!!!
نویسنده : samir
تاریخ : 92/5/17:: 4:27 عصر

رد کبودی از گوشه چشم راستش تا نزدیکی‌های فک ادامه داشت و باز هم  هق‌هق می‌کرد.


نفسش از گریه به شماره افتاد بود و انگار حس بدی ته حلقش خشک شده باشد، مویه‌کنان با پهنای کف دستش خیسی اشک را از روی گونه متورم و کبودش پاک می‌کرد.

خون مردگی‌های روی بازویش از 4 روز پیش بود.

سروان احمدی مامور پلیس آگاهی کاغذی لابه لای پرونده‌ها گذاشت و با صدایی بلند فریاد زد: دختر این‌ها مال چهار روز پیش است این طوری که پزشکی قانونی گزارش داده حدود 4-5 روز پیش بوده.

ساناز که حالا 5-6 سالی بیشتر از سنش نشان می‌داد و به نظر دختری 27-28 ساله می‌آمد سرش را پایین انداخت و هیچ نگفت.

مادرش با عصبانیت چادرش را کشید و گفت: چرا لال شدی؟ پس چرا حرف نمی‌زنی؟

سروان احمدی رو به مادر ساناز آهسته گفت: شما بفرمایید بیرون. دخترتان در شرایط مناسبی نیست.

مادر که از در بیرون رفت دختر با شرم و حیا گفت: جناب سروان پزشکی قانونی درست گفته، آن‌ها من را چهار روز پیش کتک زدند اما به پدر و مادرم گفتم که خوردم زمین و افتادم داخل جوی آب...

سروان آگاهی گفت: چرا وقتی تهدیدت کرد همان موقع به پلیس اطلاع ندادی؟

فکر می‌کردم دروغ می‌گوید، خیلی مهربان بود، اصلاً به ظاهرش نمی‌خورد تا این اندازه بد جنس باشد.

ساناز حدود یک ماه و نیم پیش در خیابان میرداماد با جوانی خوش پوش که چهره‌اش شبیه ستاره‌های سینمای جهان بود آشنا شد.

گفته بود اسمش آرش است و تاجر فرش در کشور آلمان.

ساناز محو چهره، متانت و تیپ و سرمایه آرش شده بود. آرش همه زندگی ساناز بود مرد رویاها که حالا با اسب سفید آمده بود تا ساناز را با خود ببرد.

آرش دروغ نمی‌گفت، چون یک بی‌ام‌و مشکی رنگ که هنوز پلاستیک صندلی‌هایش کنده نشده بود زیر پایش بود.

عجب رویایی بود، نشستن پشت فرمان اتومبیلی که حداقل 200 میلیون تومان قیمتش است.

البته ساناز ماشین ندیده نبود، پدرش مهندس کارخانه بود، خودش یک پراید هاچ‌بک داشت و در خانه‌ای آبرومندانه زندگی می‌کرد. اما این بی‌ام‌و و آن سرمایه چیز دیگری بود شاید قیمت داشبورد آن به اندازه قیمت کل پراید ساناز بود.

آرش حتی به ساناز دست هم نداده بود، این طور وانمود کرده بود که به این جور آداب و رسوم مقید است و حتماً باید بعد از صیغه یا عقد محرم باشند.

ساناز از هر نظر خیالش راحت بود اما دلش می‌خواست تا روز خواستگاری هیچ کس از رابطه خودش با آرش باخبر نشود.

سروان احمدی که از این موضوعات اطلاع داشت، از این دختر جوان پرسید، چی شد که پول‌هایت را به آرش دادی؟

ساناز: من حدود 50 میلیون تومان پس انداز داشتم، پول‌های توی جیبم را و حقوقی را که از تدریس خصوصی داشتم پس انداز می‌کردم، آرش به من گفت: برای رفتن به آلمان 101 میلیون تومان پول احتیاج دارم که از این مقدار تنها در ایران یک میلیون بیشتر ندارم. آرش گفته بود می‌خواهد کارش را زودتر ردیف کند تا با هم ازدواج کنیم و هفته بعد از مراسم ازدواج نیز به آلمان برویم تا تمام اقوامش متعجب شوند به خاطر همین من حدود 100 میلیون تومان از پول‌های پدرم را به آرش دادم.

سروان احمدی در حالی که پرونده را ورق می‌زد گفت: کی متوجه شدی که نمی‌خواهد پول‌ها را پس بدهد؟

ساناز: دو هفته از آن ماجرا گذشت و من هر روز پیگیری می‌کردم، ولی آرش می‌گفت: کار ویزایش با مشکل روبرو شده و همین که این موضوع برطرف شود به خواستگاری من می‌آید.

سروان احمدی: در این مدت رابطه‌ای با هم داشتید؟

ساناز: نه فقط در خیابان همدیگر را می‌دیدیم و بیشتر قرارهایمان در رستوران و کافی شاپ بود و هر بار از او می‌پرسیدم چرا به خواستگاری‌ام نمی‌آید، همیشه بهانه می‌آورد. کم کم حدس می‌زدم که آرش قصد ازدواج با من را ندارد. کارمان به دعوای لفظی کشید و آرش تغییر کرد و دیگر مثل روزهای اول متین و مودب نبود.

به آرش گفتم اگر پول‌هایم را پس ندهی از دستش شکایت می‌کنم و او هم گفت: که خیلی عکس از من گرفته و اگر بخواهم شکایت کنم توسط دوستانش آبروی من را خواهد برد.

ترسیده بودم، از یک طرف پول‌های برباد رفته پدرم و از طرف دیگر نداشتن جرات برای گفتن حقیقت...

ساناز که گریه امانش را بریده بود کمی آب نوشید و به حرف‌هایش ادامه داد.

یک روز قصد داشتم به کلانتری بروم، آرش تهدید کرد که اگر این کار را بکنم با دوستانش مرا مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد و ماشینم را به آتش می‌کشد. درست پنج روز پیش سر ظهر وقتی از دانشگاه آمدم و ماشین خود را با خود نبرده بودم سوار یک پیکان شدم و جلوتر هم چند نفر دیگر سوار شدند و بعد با سوار شدن آرش شوکه شدم و پی به نقشه شومشان بردم.

آن‌ها دهان مرا گرفتند و من را به خانه متروکه در حاشیه شهر بردند هر چقدر مقاومت کردم فایده‌ای نداشت...

ساناز آنقدر صدای گریه‌اش بلند شد که مادرش از بیرون اتاق به داخل دوید.

سروان احمدی رو به دختر گفت: این شماره وجود ندارد، به آدرسش هم مراجعه کردیم بی فایده بود، شماره دیگری از آرش نداری؟

ساناز که به سختی صدایش به گوش می‌رسید گفت: نه چون به قول خودش زیاد در ایران نمی‌ماند از سیم کارت اعتباری استفاده می‌کند و دائماً آن را تغییر می‌دهد.

ساناز در حالی که از آزار و اذیت و کبودی‌های صورت و بدنش رنج می‌برد از اتاق سروان خارج شد و به اتاق تاریکش بازگشت.

پلیس آگاهی ناجا در حالی که هیچ سرنخی از این متهم نداشت سه ماه و نیم بعد از این اتفاق توانست متهم را به نام مسعود- م ملقب به آرش که انواع بزه کاری در پرونده‌اش بود دستگیر و همدستانش را  نیز به دام بیندازد.

گرچه ماموران توانستند آرش را به همراه همدستانش دستگیر کنند ولی بغض آزار و اذیت در گلوی ساناز همچنان ادامه دارد...
وبلاگ نویس:
شما رو نمیدونم ولی من واقعا ناراحت شدم و دارم به این فکر میکنم که چرا این اتفاقات روز به روز در کشورمون بیشتر میشه.
اخترها به هر کسی اعتماد میکنن و پسرها روز به روز حریص تر و پست تر میشن.واقعا چرا؟چی میتونه باعث ایجاد این موج خانمان سوز شده باشه؟
شاید دلیلش این باشه که دینمون رو سرسری گرفتیم و به قواعد دینی و ملی دیگه عمل نمیکنیم و این آغاز یک سقوط مرگبار به اعماق فساد اجتماعی هست.
خواهرا وبرادرای گلم بیایید قبل از اینکه دیر بشه وکاری از دستمون برنیاد این روش رو ترک کنیم و به سمت آینده روشنی حرکت کینم که در سایه عزت دینی ما و افتخار ملی ما ساخته میشه.


کلمات کلیدی :

حالا بگو چرا اعدام؟
نویسنده : samir
تاریخ : 92/5/17:: 4:9 عصر

به گزارش سرویس حوادث جام به نقل از قانون، صبح روز ششم بهمن سال 90 مردی 36 ساله به نام مسعود به همراه همسرش به نام فهیمه 23 ساله هراسان خود را به کلانتری نجم آباد رساندند و از ماموران برای

دستگیری 2 پسر شیطان‌صفت کمک خواستند.

فهیمه در حالی که گریه می‌کرد به مأموران گفت: خانه پسر عمویم در روستای تنکمان از توابع شهرستان نظر آباد است. او نذری داشت و ما را نیز به رسم هر ساله دعوت کرد. به همراه دخترم سمن از نظر آباد به

عنوان مسافر سوار بر خودروی پیکان سفید رنگ شدیم که جز راننده سرنشین دیگری نداشت. بعد از دقایقی راننده با تلفن همراهش به شخصی زنگ زد و با او به زبان ترکی صحبت کرد. لحظاتی بعد کنار پمپ بنزینی

توقف کرد و گفت منتظر آمدن خواهرش است.

سپس پسر جوانی از راه رسید و در صندلی جلو نشست. من اعتراض کردم اما راننده چیزی نگفت و به حرکت خود ادامه داد تا اینکه ناگهان از مسیر اصلی خارج و به جاده خاکی پیچید. دوباره اعتراض کردم که این بار

سرنشین جلو رو به ما کرد و گفت اگر سر و صدا کنیم مارا خواهد کشت. سپس ماشین را کنار مزرعه‌ای نگه داشتند و ما را پیاده کردند. من دخترم را محکم در آغوش گرفته بودم تا آسیبی به او نرسد. فردی که رانندگی

می‌کرد چاقویی به پهلویم گذاشت و مرا به داخل کلبه برد و...

زن جوان ادامه داد: متجاوزان بعد طلای خودم و دخترم و همچنین گوشی تلفن همراهم را نیز سرقت کردند و رفتند. وضعیت جسمی و روحی خوبی نداشتم. دخترم گریه می‌کرد و هر دوی ما به شدت ترسیده بودیم. پیاده

خود را به یک گاوداری رساندم و از مردی که آنجا کار می‌کرد کمک خواستم. آن مرد ماشینی برای ما کرایه کرد و ما به خانه آمدیم. بعداز طرح شکایت از سوی زن و مرد جوان پرونده به دادگاه کیفری البرز فرستاده

وبلاگ نویس:
به نظر شما با حیوونایی مثه اینا چطور باید برخورد کرد؟چه مجازاتی براشون درنظر میگیرید؟لطفا در بخش نظرات اعلام کنید.
اونایی که میگن وای وای اعدام بده و اعدام ماله جهان سومی ها هست و مجازات اسلامی خیلی بده و ظالمانه هست لطفا خودشونو بذارن جای اینجور افراد که این اتفاقات براشون افتاده و بعد حکم صادر کنن.
واقعا تاسف میخورم به حال اون کسایی که نشستن پای حرف یه سری آدم بی عار و درد و ازشون الگو گرفتن و بعد هم به نشر عقاید کذایی و مسخرشون میپردازن،واقعا متاسفم.


کلمات کلیدی :

بیایید دلی شاد کنیم.
نویسنده : samir
تاریخ : 92/5/17:: 3:59 عصر

امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند: هرکس دلی را شاد کند خداوند از آن شادی، لطفی برای او ذخیره کند که به هنگام نزول بلا، چون سیل در سرازیری به دادش رسد.

امام علی - درود خدا بر او - به «کمیل» فرزند «زیاد نخعی» فرمود: ای کمیل، خانواده‏ات را دستور ده که روز را به فراگیری اخلاق نیک بپردازند و شباهنگام در پی کمک رسانی به افتادگان باشند. سوگند به خدایی که صداها را شنود، هرکس دلی را شاد کند خداوند از آن شادی، لطفی برای او ذخیره کند که به هنگام نزول بلا، چون سیل در سرازیری به دادش رسد تا آن بلا را از او بگردانَد همان گونه که شتر غریب را از چراگاه برانند.



کلمات کلیدی :

<   <<   61   62   63   64   65   >>   >