نادانى بود به دنیا آرمیدن و ناپایدارى آن را دیدن و کوتاهى در کار نیک با یقین به پاداش آن زیان است ، و اطمینان به هر کس پیش از آزمودن او ، کار مردم ناتوان . [نهج البلاغه]

جهت اطلاع از تنظیمات و ویــــرایش این قالب اینجا را کلیک کنید.

.:: کلیک کنید ::.
بانک یعنی ربا
نویسنده : samir
تاریخ : 92/5/22:: 9:6 عصر

دو نکته که دانستن آن برای جهاد در عرصه اقتصادی ضروری به نظر می رسد:

1.زیربنای سیستم بانک براساس بهره و ربا است و اساسا بانک یعنی ربا.

2.ربا بر اساس قرآن جنگ با خدا نامیده شده است.


بانک یعنی ربا و بانکداری اسلامی یعنی رباخواری اسلامی و رباخواری اسلامی یعنی جنگ با خدای اسلامی!

لذا برای جهاد در عرصه اقتصادی شدیدا به اصلاح نظام بانکی نیازمندیم



کلمات کلیدی :

مظلومیت حجاب اسلامی
نویسنده : samir
تاریخ : 92/5/22:: 9:3 عصر



کلمات کلیدی :

مهدی (باکری) گفته بود: این ماشین باید برود برسد به جبهه. کار دارم به خدا.
راننده گفته بود: عجله هم حتما داری؟
مهدی گفته بود:خب آره.
راننده گفته بود:ولی طبق قانون همین جا من الان موظفم به کار شخصی خودم برسم. کار شخصی ام هم این است که بنشینم لباس هایم را بشویم مفهوم است؟
مهدی مانده بود چی کار کند و چی بگوید که گفته بود: پس بیا تقسیم کار کنیم. من لباس تو را می شویم، تو هم ماشین مرا درست کن.
راننده گفته بود: این شد حرف حساب. زود دست به کار شو تا حاجیت هم بلند شود چراغ ماشینت را روشن کند.
مهدی می توانست به او دستور بدهد یا بگوید کی هست و از کجا آمده و چرا عجله دارد، اما نشست با او شد و مثل او شد تا چیزی از خودش کم نشود.برای همین کارهایش بود که در دل همه جا داشت.

_بعد از عملیات و هر بار که قرار بود برویم جماران خدمت امام(ره) دوباره تجدید وضو می کرد.یعنی آداب احترام را به جا می آورد. چون حضور خودش در جبهه را به عشق حضور امام(ره) در جماران می دانست. نگرانی اش زمانی نمود پیدا می کرد که نمی دانست باید چی کار کند تا رضایت امام(ره) جلب شود.اگر فقط یک اشاره می شد که فلان کار مورد نظر امام(ره) هست تمام کارهایش را کنار می گذاشت تا به آن کار مورد نظر برسد.

_ مهدی و حمید (باکری) از کشتن نفرت داشتند. هدف آن ها پیروزی بر عراقی ها بود نه بر افرادشان.من ندیدم از کشتن کسی خوشحال بشوند...چیزی که باعث شده بود اسلحه دست بگیرند فقط اسلحه دشمن بود.تمام طراحی های جنگی آن ها طوری بود که دشمن دور زده شود یا بیفتد توی محاصره و مجبور به تسلیم شود.



کلمات کلیدی :

شاید 20 سال پیش کسی به مخیله‌اش هم نمی رسید روزی در خیابانهای شهر، دخترانی را مشاهده کند که آن سالها مردم شاید آنها را در سالن های عروسی هم نمی دیدند... دخترانی بزک کرده با موهای پف کرده و بیرون ریخته و مانتوهایی کوتاه و تنگ و شلوارهایی تنگتر! این روند 20 سال طول کشید تا به اینجا رسید. استعمار و استکبار صبر و حوصله زیادی دارد، بر عکس بعضی از ماها...

اولین کار، گرفتن چادر بود از زنان ما... گفتند چادر حجاب برتر است و می‌شود برتر نبود! بین خوب و خوب ‌تر، خوب را هم انتخاب کنی به جایی بر نمی‌خورد .می‌شود مانتوی گشاد و مقنعه بزرگ پوشید و با حجاب بود... حرف قابل قبولی بود؛ کسی نمی‌تواست به این حرف اعتراض کند، حتی اهالی مذهب.

گام دوم، گرفتن مقنعه بود... می‌شود روسری بزرگ سر کرد! هم تنوّع دارد هم حجاب است. یادم‌ می آید روسری‌هایی بود با ضلع بیشتر از یک متر که تا کمر خانمها هم می‌رسید... خوب البته روسری مثل مقنعه نبود گاهی مو بیرون می‌زد.

در فیلمهای سینمایی هی مدل گذاشتن، زن های هنرپیشه مدل شدن و به تبع آن دختران جوان هم از آن ها یاد می‌گرفتند.

چشم های ما متوجّه این آب رفتن نمی شد و آنقدر کم کم این کار را کردند که چشم ما عادت می‌کرد...

مانند بچه‌ای که جلوی چشم پدر و مادرش بزرگ می‌شود و قد می‌کشد و والدینش حس نمی‌کنند اما دیگران که کمتر او را می‌بینند و چشمانشان عادت نکرده، متوجه رشد هفتگی او می‌شوند... ما عادت کردیم به روسری‌هایی که هر روز آب می‌رفت و تبدیل شد به نواری باریک و بعضا توری... مانتوهایی که شاید بهتر باشد بلوز و پیراهن راحت نامیدشان تا مانتو...

به هر حال کم کم کار به این جا کشید و مدام گفتند بی‌حجابی معضل فرهنگی است، برای حل آن باید کار فرهنگی کرد... سال ها گذشت و لباس ها آب رفت و کار فرهنگی در زمینه عفت و حجاب مشاهده نشد. برعکسش، فراوان کار‌های ضد فرهنگ در کوبیدن حجاب و عفت و حیا و غیرت در فیلمهای سینمایی و مجلات و برنامه‌های عمومی یافت می‌شد...

امسال هم مد پوشش خانمها تغییر کرده است، پوشیدن ساق شلواری (ساپورت) به جای شلوار... یعنی دیگر شلوار جین تنگ هم نه! ساق شلواری! و بدون تردید در یکی دو سال آینده این کنار می رود و برخی را ...................



یعنی پس از آنکه چادر، مقنعه، مانتو و روسری از زنان گرفته شد، حالا رفته‌اند سراغ شلوار! چشمهای ما هنوز عادت نکرده‌اند... اگر به این هم عادت کنیم سرنوشت چادر و مانتو و روسری در انتظار این ساق شلوارها هم هست... خدایی نکرده اینها هم روز به روز نازکتر و کوتاهتر می‌شود و ما عادت می‌کنیم.... آن وقت... نمی‌دانم بعدش سراغ چه خواهند رفت...؟

فاجعه فرهنگی پیش روی ماست... کاش سیاست بازی‌ها پایش را به فرهنگ نکشد...



کلمات کلیدی :

تاس کباب...
نویسنده : samir
تاریخ : 92/5/22:: 8:53 عصر

اوایل ازدواجمون بود و هنوز نمی تونستم خوب غذا درست کنم.

یه روز تاس کباب بار گذاشتم و منتظر شدم یوسف از سر کار بیاد. همین که اومد، رفتم سرقابلمه تا ناهار بیارم ولی دیدم همه ی سیب زمینی ها له شده؛ خیلی ناراحت شدم.

یه گوشه نشستم و زدم زیر گریه.
وقتی فهمید واسه چی گریه می کنم، خنده ش گرفت و خودش رفت غذا رو آورد سر سفره. اون روز این قدر از غذا تعریف کرد که اصلا یادم رفت غذا خراب شده.


خاطره ای از شهید یوسف کلاهدوز/ نیمه پنهان ماه، جلد8، ص27


امام خامنه ای:
خانواده در اسلام یعنی محل سکونت دو انسان، محل آرامش روانی دو انسان، محل انس دو انسان با یکدیگر، محل تکامل یک نفر به وسیله یک نفر دیگر، آن جایی که انسان در آن صفا می یابد، راحتی روانی می یابد؛ این محیط خانواده است.

مطلع عشق، ص27



کلمات کلیدی :

هر کجا که پا می‌گــذاری، صدای گوش خــراش فریادها تمام نمی‌شود

من ! من هم هستــم !

نــگاه کنیــد !

به من !

من !

منـی که از حنجــره‌ی لباس‌های غریب و گیسوان آشفتــه

و چهره‌های بــزک کرده فریاد می‌زنــد برای دیده شدن

به هر کجا پنــاه می برم دنبالم می آینــد . .

گوش‌هایم تیــر می‌کشنــد !

دیگر نمی‌خواهم بشنــوم

دست‌هایم را روی چشم ها و گوشهایم مـی گذارم و می‌دوم

به طرف دور دست ترین نقطه تا از این "من" ها رها شوم !

خسته شده ایم از نگاه دزدیدن و شمارش سنـگ فرش های خیابان!

خواهرم (!)

شما خسته نشدی ازجلوه نمایی تن در بازار اسیران هوی و هوس ؟



کلمات کلیدی :

آیا شما با برابری حقوق زن و مرد موافقید؟
یا این جمله که :
حقوق که برابر نمی شود ....حقوق باید عادلانه باشد هرکس بنا بر اقتضای زنانگی یا مردانگی اش. ?

من هم به عنوان یک مرد موافقم. ولی به شرطی که تو واقعاً یک زن محترم باشی! نه یک کالای مصرفی قیمت گذاری شده! من به تو احترامی می گذارم ولی...


-به من چه که تو در ازدواج خودت را باسکه طلا قیمت می گذاری؟
-به من چه که تو مانند یک جنس مصرف آرایش می کنی؟
-به من چه که تو خودت به زیبایی ظاهری بیشتر از زیبایی باطنی اهمیت می دهی؟


-به من چه که تو بدنت را به رایگان به من عرضه می داری؟
-به من چه که هوس بازان هر رنگی را که بخواهند، به تو می زنند؟
-به من چه که هوس بازان هر لباسی را که می خواهند، تو بر تن می کنی؟


-تو خودت می خواهی یک کالای مصرفی باشی! از من چه انتظاری داری؟


وقتی خودت را یک کالا بدانی راحت قیمت گذاری می شوی...

این حق خریدار است که تورا به قیمت ارزان بخرد.

وقتی عرضه امثال تو بیشتر از تقاضای مردان هوس باز باشد ارزان می شوی...

آن ها هم حق دارند زمانی که دلشان را زدی تورا دور بیاندازند و یک کالای دیگر با قیمت ارزان تر بخرند...

این قانون خرید است...

خانم یا دختر خانم محترم...

تا تو برای خودت ارزش قائل نشوی نمی توانی از دیگران ارزش و احترام بخواهی...



کلمات کلیدی :

حکومت آل سعود در عربستان، بزرگترین حامی وهابیت و تروریسم در جهان امروز به شمار می رود.

به گزارش جام، سند سری که اخیرا در پایگاه ویکی لیکس منشر شد، نشان می دهد هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا اذعان کرده است عربستان اولین منبع حمایت مالی از گروه های تروریستی در جهان است. کلینتون در این سند هشدار داده است که حامیان سعودی قوی ترین منابع حمایت مالی از تروریست ها در جهان هستند. این سند همچنین نشان می دهد کلینتون از مسئولان عربستان خواسته است این مسئله را به عنوان یک اولویت استراتژیک که چالشی موجود و مداوم به شمار می رود حل و فصل کنند. وی می افزاید القاعده، طالبان و گروه لشکر طیبه در پاکستان از جمله بارزترین گروه های تروریستی هستند که چنین کمک هایی دریافت می کنند.

ظاهرا درخواست ولی نعمت آل سعود برای سر و سامان دادن به این اوضاع اسف بار، ملک عبدالله را آنچنان جوگیر کرده که وی سوابق عربستان سعودی در حمایت از وهابیت، گروه های افراطی و تروریسم را به یکباره از یاد برده و به فکر مبارزه قاطعانه با تروریست ها افتاده است!

پادشاه سعودی که سایت العربیه وی را "خادم حرمین شریفین" می خواند، نسبت به خطر ترویسم هشدار داده است. ملک عبدالله خواستار تاسیس و فعال سازی مرکز بین المللی مبارزه با تروریسم شد و اعلام داشت که پادشاهی سعودی 100 میلیون دلار برای کمک به این مرکز و فعال سازی آن زیر نظر سازمان ملل متحد، ارائه می کند!

بلاگر:

شما قضاوت کنید!اصلا حرفها و کارهای این لعین با هم سازگاری داره؟

این لعنت الله داره میلیاردی به تروریست های سوریه کمک مالی و تسلیحاتی میکنه و هرروز به تعداد کشته های فتنه این آقا و همدستهای غربیش اضافه میشه ، بعد این آقا از تشکیل کمیته ضد تروریست حمایت میکنه!واقعا احماقانه هست اگه ادعاهای این دروغگوهارو باور کنیم.

درضمن این آقا خادم حرمین شریفین نیست بلکه قاتل حرمین شریفین هست و برای اثبات این مطلب میتونید به مقاله های متعددی که درباره طرح گسترش مسجدالحرام و مسجدالنبی نوشته شده مراجعه کنید.



کلمات کلیدی :

«جورج بوش» رئیس جمهوری سابق آمریکا در جریان دیدار با هیاتی فلسطینی حین نشست فلسطین و اسرائیل در شرم‌الشیخ مصر و چهار ماه پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 میلادی تمایلات مذهبی خود را فاش کرد و به گفته یکی از سیاستمداران ارشد فلسطینی، مدعی شد که برای پایان دادن به حکومت استبدادی و خودکامه عراق از جانب خداوند مامور حمله به این کشور شده بود!

نبیل شعث، یکی از اعضای هیات فلسطینی و وزیر امور خارجه وقت فلسطین گفت: بوش به ما گفت که از جانب خداوند برای این مامورت اعزام شده و خداوند به او گفته که جورج به جنگ برو و با تروریست‌ها در افغانستان بجنگ و من این کار را انجام دادم و سپس خداوند به من گفت که جورج به عراق برو و به خودکامگی در این کشور پایان بده و من این کار را نیز انجام دادم!

جورج بوش ادامه داد: هم اکنون احساس می‌کنم که خداوند بار دیگر به من ماموریت می‌دهد و می‌گوید به فلسطین برو و به آن‌ها کمک کن تا کشورشان را بگیرند و به اسرائیلی‌ها کمک کن تا امنیت را به دست بیاورند و صلح در خاورمیانه برقرار شود.

بوش که ظاهرا یکی از مذهبی‌ترین رهبران کاخ سفید به شمار می‌رفت از حمایت گسترده‌ای در میان اقشار متوسط آمریکا برخوردار بود.

محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین که در نشست شرم‌الشیخ حضور داشت، به شبکه خبری بی‌بی‌سی گفت که بوش اعلام کرده بود فردی است که تعهدات مذهبی و اخلاقی دارد. بنابراین باید به "کشور فلسطین" برود و این کار را انجام خواهم داد.


بلاگر:

واقعا عجبا از خدایی که دستور به خونریزی و کشتار مخلوقاتش میده.

واقعا عجبا از خدایی که با مسلمانان بد و با یهودیان خوب رفتار میکتد،عجبا از این خدا که برای برقراری صلح خون میطلبد و آن هم خون زن و کودک بی گناه.

این خدا چه شباهت عجیبی دارد به شیطان!و وقتی شیطان خلعت خدایی بر میکند و بنی آدم بر او سجده میکنند اینگونه میشود که تاریخ با خون بی گناهان نوشته میشود.

 )أَهَؤُلاء إِیَّاکُمْ کَانُوا یَعْبُدُونَ(40)قَالُوا سُبْحَانَکَ أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ(41)( سورة سبأ. 

[آیا اینان شما را میپرستیدند؟ گویند پاک ومنزهی، تو کارساز مایی نه آنان، بلکه جن را میپرستیدند، بیشترشان به آنها باور داشتند].



کلمات کلیدی :

آی آدمها!!!
نویسنده : samir
تاریخ : 92/5/22:: 5:43 عصر
افزایش پدیده تن‌فروشی دختران و زنان آواره سوری در اردوگاه‌های کشورهایهمسایه برای امرار معاش و تامین نیازهای ضروری زندگی روندی نگران کننده به خود گرفته است.

 

گروه بین‌الملل مشرق - سمر دختر بیست ساله سوری که با خانواده خود از سوریه به یکی از کشورهای همسایه مهاجرت کرده است، می‌گوید: ما به اینجا فرار کردیم ولی متوجه شدیم که زندگی در اینجا بدتر از زندگی در زیر آتش و گلوله است.

روزنامه الحیات از زبان این دختر خشمگین می‌گوید: "ما شدیداً تنگدست هستیم و آنها می‌دانند چطور از این درماندگی ما استفاده کنند." به حرام افتادن درست نیست، درست نیست، درست نیست. ولی من نمی‌توانم خانواده‌ام را گرسنه رها کنم، هرچند هزاران بار تن فروشی کنم.

گزارش‌های اخیر رسانه های مکتوب حاکی از آن است که شبکه های سوء استفاده جنسی در داخل و خارج سوریه (کشورهایی که این دخترها بدانجا فرار می کنند) افزایش یافته است. این شبکه ها با شکار این دختران از نیازمندی‌های آنها در زندگی سوء استفاده می‌کنند. این دخترها دو بار قربانی می شوند. یک بار قربانی خشونت و بار دیگر قربانی زیاده‌خواهی افرادی که به وضعیت مردم سوریه به عنوان بازار برده‌فروشی نگاه می‌کنند.


رباب دختر 17 ساله سوری با صدای گرفته می‌گوید: "هر ساعت 10 دلار. میدانید یعنی چه؟" یعنی آب و نان؛ یعنی تأمین داروی پدر مریضم.

رباب با بیان اینکه "من از این وضعیت نفرت دارم ولی چاره‌ای جز این ندارم" می‌گوید: هیچ کس نباید بر من خرده گرفته و مرا مسخره کند. کسی که این وضعیت را بد می‌داند، بیاید و آن را تجربه کند.

لیلا یکی دیگر از دخترانی است که در اردوگاهی خارج از سوریه زندگی می‌کند، وی می‌گوید: به اجبار دوبار ازدواج کردم. چه کار باید می‌کردم؟ مردی متمول مدتی با من بود و سپس مرا طلاق داد ومبلغی را به من داد... دیگر چیزی را احساس نمی‌کردم.  چه چیز مهم است وقتی من خود را فروخته‌ام و خانه و کاشانه‌ام ویران شده و نزدیکانم مرده و یا ناپدید شده‌اند؟ قاچاقچیان انسان از این وضعیت سوءاستفاده می‌کنند، چرا که شرایط سخت، برخی از خانواده‌های آواره سوری را مجبور می کند که دختران کم سن خود را شوهر دهند. اگر چه این نوع ازدواج شبیه نوعی خرید و فروش است، لیکن آنها معتقدند این اقدام، مانع از به فساد افتادن دخترانشان می‌شود.

یک جوان اردنی که نخواسته است نامش فاش شود، می‌گوید: "در این روزها هر فردی می تواند با چند دینار با یک دختر زیبای سوری ازدواج کند." این جوان صبح‌ها در یک سوپر مارکت کار می‌کند و بعد از ظهرها به جوانان عرب که در پی ازدواج متعه با دختران سوری ساکن در اردوگاه‌های اردن هستند، کمک می کند. وی با لحنی تمسخرآمیز می‌گوید:  با این کار، من وخانواده‌های نیازمند سوری مقدار اندکی پول کاسب می‌شویم...


فقر شدیدِ سمر و رباب در خارج از سوریه راهی جز آنچه گفته شد برایشان باقی نگذاشته است. این در حالی است که برخی از دختران کم سن و سال در داخل سوریه قربانی تاجران فساد جنسی شده‌اند. اوضاع ناگوار این کشور، باعث آوارگی صدها هزار نفر شده است و افرادی که با به دوش کشیدن رنج‌ها و گرفتاری‌های خود در پی مکانی آرام و یک لقمه نان هستند، برای خود به دنبال جایی امن می گردند. امری که باعث شده است دختران کوچک این خانواده ها که هیچ قدرت و توانی ندارند، شکاری خوب برای تاجران سوء استفاده جنسی باشند!

آیا نه این است که در پی بی‌توجهی‌ها، روزانه بر تعداد این دختران افزوده می‌شود و برای گدایی یا دستیابی به کار و پناهگاه، روانه خیابان‌ها می‌شوند؟! آیا نه این است که تاجران انسان که وجدانشان مرده است، از شرایط فوق‌العاده به وجود آمده و نیز جنگ و مشغول بودن مردم به حفظ امنیت و جان خود، سوء استفاده کرده و با مبالغی وسوسه کننده به شکار دختران معصوم و کم سن و سال می پردازند؟


تجارت جنسی یکی از بدترین حالات ظلم به انسان است. این عمل می تواند اختیاری و یا اجباری باشد. این تجارت شامل دختران جوان و نیز دختران کم سن و سال می‌شود. این پدیده زاییده فقر و جهالتی است که در محیط‌های فقیرنشین و بی سواد شیوع پیدا می‌کند. افزون بر آنچه گفته شد، ازدواج اجیاری دختران کم سن و سال به دلیل ضعف اقتصادی خانواده، نوعی فاحشگی به حساب می‌آید، چرا که بهره‌کشی از این دخترها  از طرفی راحت‌تر و مقرون به صرفه‌تر بوده و ازطرفی نیز آنها قادر به مطالبه حقوق خود نیستند.


هشدار

اگر چه بسیاری از دولت ها تلاش دارند تا با هدف حمایت از قربانیان فاحشگی در برابر بسیاری از خطرات بهداشتی و اجتماعی و نیز تلاش برای مهار این پدیده با از بین بردن منشأ و ریشه های آن، قوانینی را در این باره وضع کنند، اما آینده بسیاری از دختران سوری در هاله ای از ابهام وجود دارد. آنها در شرایط ناگواری به سر می برند که هیچ کس نمی تواند آن را مهار کند. شرایطی که خطرات و پیامدهای منفی ناگواری را برای اجتماع به بار خواهد آورد که تا مدت ها از بین نخواهد رفت.

گزارش تجارت جنسی دختران سوری به خبر روز تبدیل شده است. راما دختر سوری ساکن بیروت با ریشخندی تلخ می‌گوید: وقتی سخنان سرزنش‌آمیز وفریادهای تحلیلگران و کارشناسان درباره این قضیه را می شنوم، لبخندی تلخ بر لبانم نقش می‌بندد... چرا که هیچ یک از آنان از واقعیت های موجود و عمق گرفتاری‌های ما خبر ندارد. این دختر سوری هق هق کنان و با چشمانی اشک آلود می‌گوید: آنها از تحلیل‌ها و چرایی های خود سخن می‌گویند حال آنکه من تنها خدا را دارم.
بلاگر:
هرکس ذره ای انسانیت در وجود داشته باشه اشکش در میاد.بیاید از منظر دیگه ای به وضعیت اینها نگاه کنیم،نگید به ما چه ربطی داره،ببنید که اونها هم انسان هستند و مثل ما حق زندگی دارند.
آم واقعا عاجز میمونه از بیان احساس قلبیش.


کلمات کلیدی :

<   <<   61   62   63   64   65   >>   >