سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محبوب ترینِ مؤمنان نزد خداوند متعال، کسی است که در راه فرمانبری خدا بکوشد، خیرخواه امّت پیامبرش باشد، در عیب هایش بیندیشد و آگاه گردد، خِرد ورزد و عمل کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

جهت اطلاع از تنظیمات و ویــــرایش این قالب اینجا را کلیک کنید.

.:: کلیک کنید ::.
تفاوت را احساس کنید
نویسنده : samir
تاریخ : 92/7/27:: 8:26 عصر

افسران - تفــاوت بعضی پسران قدیمی و بعضی از پســران امــروزی!



کلمات کلیدی :

یادش بخیر اون وختا
نویسنده : samir
تاریخ : 92/7/27:: 7:40 عصر

افسران - یادش به خیر اون وَختا 8 (کمیک استریپ)



کلمات کلیدی :

یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی جی پی مورگان نامه‌ای بدین مضمون نوشته است:

می‌خواهم در آنچه اینجا می‌گویم صادق باشم. من 24 سال دارم. جوان و بسیار زیبا، خوش‌اندام، خوش هیکل، خوش بیان، دارای تحصیلات آکادمیک و مسلط به چند زبان دنیا هستم.
آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلار یا بیشتر ازدواج کنم. شاید تصور کنید که سطح توقع من بالاست، اما حتی درآمد سالانه یک میلیون دلار در نیویورک هم به طبقه متوسط تعلق دارد.
چه برسد به 500 هزار دلار. خواست من چندان زیاد نیست. آیا مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلاری وجود دارد؟
آیا شما خودتان ازدواج کرده‌اید؟ سئوال من این است که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی مثل شما ازدواج کنم؟

چند سئوال ساده دارم:
1- پاتوق جوانان مجرد و پولدار کجاست؟
2- چه گروه سنی از مردان به کار من می‌آیند؟
3- معیارهای شما برای انتخاب زن کدامند؟
امضا، خانم زیبا و خوش آندام


و اما جواب مدیر شرکت مورگان:

نامه شما را با شوق فراوان خواندم. در نظر داشته باشید که دختران زیادی هستند که سوالاتی مشابه شما دارند. اجازه دهید در مقام یک سرمایه‌گذار حرفه‌ای موقعیت شما را تجزیه و تحلیل کنم :
درآمد سالانه من بیش از 500 هزار دلار است که با شرط شما همخوانی دارد، اما خدا کند کسی فکر نکند که اکنون با جواب دادن به شما، وقت خودم را تلف می‌کنم.
از دید یک تاجر، ازدواج با شما اشتباه است، دلیل آن هم خیلی ساده است: آنچه شما در سر دارید مبادله منصفانه "زیبائی" با "پول" است. اما اشکال کار همین جاست: زیبائی شما رفته‌رفته بعد ده سال آرام آرام به کل محو می‌شود اما پول من، در حالت عادی بعید است بر باد رود.

در حقیقت، درآمد من سال به سال بالاتر خواهد رفت اما زیبائی شما نه و چین و چروک و پیری زود رس زنانه جایگزین این زیبائی خواهد گردید و اثری از این جوانی و زیبائی باقی نخواهد ماند.
از نظر علم اقتصاد، من یک "سرمایه رو به رشد" هستم اما شما یک "سرمایه رو به زوال".

به زبان وال‌استریت، هر تجارتی "موقعیتی" دارد. ازدواج با شما هم چنین موقعیتی خواهد داشت. اگر
ارزش تجارت افت کند عاقلانه آن است که آن را نگاه نداشت و در اولین فرصت به دیگری واگذار کرد و این چنین است در مورد ازدواج با شما.

بنابراین هر آدمی با درآمد سالانه 500 هزار دلار نادان نیست که با شما ازدواج کند به همین دلیل ما فقط با امثال شما قرار می‌گذاریم اما ازدواج هرگز.

اما اگر شما علاوه بر جوانی و زیبائی کالایی داشته باشید که مثل سرمایه من رو به رشد باشد و یا حداقل نفع آن از من منقطع نشود کالاهایی با ارزش مثل "انسانیت، پاکدامنی، شعور، اخلاق، تعهد، صداقت، وفاداری، حمایت، دوست داشتن، عشق و ... " آن وقت احتمالا این معامله برای من هم
سود فراوانی خواهد داشت چون ممکن است من حتی فاقد دارایی هایی با ارزش با مشخصات شما باشم و برای داشتن آنها پول زیادی خرج کنم. چون بعد چند مدت از ازدواج، بیش از زیبائی، اندام و هیکل، مواردی که بیان کردم برای زندگی مشترک لازم بوده و من شدیدا به آنها نیاز پیدا خواهم کرد.

در هر حال به شما پیشنهاد می‌کنم که قید ازدواج با آدمهای ثروتمند را بزنید. بجای آن شما خودتان می‌توانید با کمی تفکر و تلاش و با داشتن درآمد سالانه 500 هزار دلاری، فرد ثروتمندی شوید. اینطور، شانس شما بیشتر خواهد بود تا آن که یک پولدار احمق را پیدا کنید.

امیدوارم این پاسخ کمکتان کند.

امضا رئیس شرکت جی پی مورگان



کلمات کلیدی :

سبک زندگی اسلامی
نویسنده : samir
تاریخ : 92/7/27:: 7:20 عصر

افسران - سبک زندگی اسلامی ایرانی در کلام رهبری



کلمات کلیدی :

لطفا با واقعیت کنار بیایید
نویسنده : samir
تاریخ : 92/7/27:: 7:14 عصر

افسران - بدون شرح!!!



کلمات کلیدی :

بازیگر اخلاق گرای هالیوود
نویسنده : samir
تاریخ : 92/7/27:: 7:13 عصر

جکی‌چان که متولد سال 1954 است به دلیل علاقه‌اش به ورزش هنرهای رزمی، در دوران نوجوانی به فراگیری آن پرداخت و بعدها در فیلم‌های سینمایی‌اش، بهره ‌زیادی از این هنر گرفت. او کار بازیگری را از سال 1962 با حضور در محصولات داخلی شروع کرد و پس از بازی در تعدادی نقش کوتاه و مکمل، در اواسط دهه هفتاد میلادی تبدیل به بازیگری درجه یک و سرشناس در سرزمین مادری خود شد.

جکی‌چان در دهه هشتاد میلادی با بازی در مجموعه فیلم انگلیسی زبان فرار کانینبال به تماشاگران آمریکایی و اروپایی معرفی شد. با وجود موفقیت نسبی در هالیوود، این بازیگر به بازی در فیلم‌های هنگ‌کنگی ادامه داد و در مصاحبه‌هایش گفت حاضر نیست به نفع هالیوود، سینمای کشورش را رها کند. در سال 1998 با باری در قسمت اول کمدی اکشن ساعت شلوغی، توانست نقش اصلی یک فیلم هالیوودی را به دست بیاورد. تا قبل از او ، هیچ یک از بازیگران قاره آسیا به چنین موفقیتی دست پیدا نکرده بودند.

این فیلم صاحب دو قسمت دیگر هم شد و قرار است قسمت چهارم آن هم وارد مرحله تولید شود، ظهر شانگهای (که صاحب قسمت دوم شد) تاکسیدو و مدالیون از دیگر فیلم‌های انگلیسی زبان جکی‌چان هستند. او در نسخه دوباره سازی بچه کارانه هم بازی کرده و صدای خود را به یکی از کاراکترهای اصلی مجموعه فیلم انیمیشنی پاندای کونگ فویی قرض داده است.

چان در گفت و گوی اینترنتی زیر با نشریه هالیوود ریپورتر،در باره تفاوت سینمای هالیوود و آسیا،علاقه به هنرهای رزمی و بازیگری در نقش های متفاوت صحبت می کند.

در هالیوود هم کار کرده‌اید ؟ کار در این محل را چگونه توصیف و ارزیابی می‌کنید؟

در هالیوود به پول بیشتر از هر چیز دیگری اهمیت می‌دهند. پول در این محل حرف اول  را می‌زند و هنر پس از آن قرار دارد. اما در صنعت سینمای ما اینطور نیست. البته در آسیای جنوب‌شرقی هم پول اهمیت زیادی دارد، ولی اینطور نیست که همه چیز در آن خلاصه شود. چیزهای دیگری هم هست که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. برای مثال، به خوبی متوجه این نکته شده‌ام که در هالیوود برعکس صنعت سینمای ما، اهمیت زیادی به تخصص داده نمی‌شود و تهیه کنندگان و کمپانی‌های بزرگ فیلم‌سازی، به آدم‌ها به عنوان یک شی نگاه می‌کنند.

در هالیوود به دنبال تولید آن نوع فیلمهایی هستند که مشتری بیشتری دارد و پول بیشتری نصیب سازندگانش می‌کند. به همین دلیل، خیلی فیلم‌ها امکان تولید پیدا نمی‌کنند. مثلاً فیلم‌هایی که در ژانر هنرهای رزمی ساخته می‌شوند، در هالیوود با بی مهری روبرو هستند. صنعت سینمای هنگ کنگ ارزش و احترام خاصی برای بدل‌کاران هنرهای رزمی و سینمای رزمی قائل است. از این جهت، من هنگ کنگ را به هالیوود ترجیح می‌دهم. به همین دلیل است که هیچ وقت صنعت سینمای کشورم را رها نکردم و یکی در میان در فیلم‌های هالیوودی بازی کردم.

ولی خود شما هم این روزها کمتر در نقش‌های اکشن و رزمی بازی می‌کنید.

طبیعی است. من دیگر مثل آن سالهای قبل جوان نیستم. زمانی بود که صحنه‌های اکشن را بی وقفه و یک نفس بازی می‌کردم. اما این موضوع مال چند سال پیش است. حالا سنم بالا رفته و یک جورهایی پیر شده‌ام. در عین حال، سال‌ها بازی در نقش‌های اکشن و صحنه‌های پر تحرک مرا خسته کرده است.

واقعاً خسته‌ام و آن نیرو و توان گذشته را ندارم. همچنین، نوع فیلمسازی هم در سال‌های اخیر تغییر کرده است. فیلم‌های اکشن امروزی پیش از اندازه خشن هستند. این یک معمای غیر قابل حل و مسئله ای غامض است. من همیشه اکشن را دوست داشته‌ام، ولی از خشونت متنفر بوده‌ام. فیلم‌های مرا که نگاه می‌کنید، می‌بیند خشونت‌ در آن‌ها در حداقل خود قرار دارد.

فیلم‌های خود را بر چه مبنایی انتخاب می‌کنید؟

هر فیلمی که بازی می کنم، باید دلیلی برای بازی در آن وجود داشته باشد. هربار که فیلم‌نامه‌ای پیشنهاد می‌شود، در آن به دنبال حرفی می‌کردم که قصد دارد بزند و از خودم می‌پرسم آیا این حرف، ارزش گفته شدن را دارد یا خیر. به جز ساعت شلوغی که دلیل موجهی برای بازی در آن ندارم، بقیه فیلم‌هایم را آگاهانه و به خاطر یک دلیل محکم بازی کرده‌ام. این مجموعه فیلم را هم به درخواست دوستانم بازی کردم. به اضافه این که دستمزد خوبی برای آن‌ها گرفتم. راستش را بخواهید، خودم این مجموعه فیلم را دوست ندارم. ولی واقعیت این است که فروش خیلی خوبی در آمریکا، اروپا و آسیا کرد.

آیا در این سال‌هایی که جلوی دوربین بوده‌اید، تغییری هم کرده‌اید؟

خیلی زیاد. تا مدت‌ها عادت داشتم که در فیلم‌های اکشن بازی کنم و از بازی در نقش‌های اکشن لذت می‌بردم. اما در سال‌های اخیر، بیشتر به فکر بازی در فیلم‌هایی بوده‌ام که بتوانم هنر بازیگری‌ام را در آن‌ها به نمایش بگذارم. این روزها بازی (اکت) برایم مهم‌تر از اکشن است.

این روزها به دنبال آن هستم که مردم بگویند جکی‌چان یک بازیگر خوب است که می‌تواند نقش‌های اکشن را هم بازی کند. دوست ندارم بگویند جکی‌چان بازیگر اکشن خوبی است و اکشن کاری‌هایش حرف ندارد! شاید کمی دیر شده باشد، ولی دلم می‌خواهد تبدیل به رابرت دنیروی قاره اسیا شوم.

قسمت تازه‌ای از «ظهر شانگهای» ساخته خواهد شد؟

یکی از آرزوهای بزرگ بازیگری‌ام این بود که در یک فیلم وسترن، در نقش یک کاوبوی بازی کنم. با ظهر شانگهای این اتفاق افتاد. از بچگی فیلم‌های وسترن را دوست داشتم و با اشتیاق آن‌ها را نگاه می‌کردم. در سن پنج سالگی، والدینم برایم یک لباس کاوبویی خریدند که آن را خیلی دوست داشتم. با وجود سن کم، کسانی مثل جان وین، کلینت ایستوود و کرک داگلاس را می‌شناختم و تمام فیلم‌های وسترنی آن‌ها را دیده بودم.

آن صحنه‌ای که قهرمان گاوچران فیلم سوار بر اسب در یک غروب غم‌انگیز به سوی دوردست‌ها می‌رفت، جزء بهترین صحنه‌های زندگی‌ام است. اگر فیلم‌نامه‌ خوبی برای قسمت تازه ظهر شانگهای پیدا کنم، حتما در آن بازی خواهم کرد.

به بازنشستگی هم فکر کرده‌اید؟

نمی‌دانم، شاید وقتش رسیده که کم کم به این موضوع هم فکر کنم. بیشتر از چهل سال است که دارم در فیلم‌های سینمایی بازی می‌کنم. بیست سال آن بدون هیچ وقفه‌ای در فیلم‌های اکشن بازی کرده‌ام. این روزها فعالیتم را کمتر کرده‌ام و فاصله بین بازی در فیلم‌هایم زیاد شده است. اما راستش را بخواهید، هنوز ذوق و شوق بازی در فیلم‌های تازه را دارم. به همین دلیل است که نمی‌توانم توقف کنم و فعلاً به این کار ادامه می‌دهم.

شما که در کشور خود لقب خدای بازیگری را گرفته‌اید، چرا به هالیوود رفتید و در آن‌جا فیلم بازی کردید؟

می‌خواستم چیزهای تازه و متفاوتی را در آن‌جا یاد بگیرم. قبل از رفتن، حس می‌کردم آن‌جا چیزهایی دارد که در هنگ‌کنگ نیست و می‌توانم تجربیات خوبی داشته باشم. اما در ان جا متوجه این موضوع شدم که خواسته‌های زیادی داشته‌ام و هالیوود واقعی همان چیزی نیست که تصورش را می‌کردم.

بسیاری از بازیگران رزمی‌کار آسیایی تلاش دارند شبیه شما باشند، چه صحبتی با آنها دارید؟

به تمام علاقمندان دنیای بازیگری و هنرهای رزمی می‌گوییم هیچ وقت تلاش نکنید شبیه جکی چان باشی.ما فقط یک جکی‌چان داریم و آن هم من هستم. بهتر است به جای تقلید کردن از من و دیگران و تلاش سخت برای این که شبیه من یا بازیگران دیگر شوند، بهتر است خودشان باشند.

بازیگران جوان باید سعی کنند برای خودشان نام و اعتبار کسب کنند تا مردم آنها را به نام خود آنها بشناسند و به یاد بیاورند. تقلید از دیگران، کسی را به جایی نمی‌رساند. اگر من امروز جکی‌چان هستم، دلیلش آن است که همیشه خواستم خودم باشم و نه کس دیگر. تنها کسانی در عالم کاری‌شان موفق خواهند بود که خودشان باشند و به خودشان وفادار بمانند.

بدل‌کاری‌های فیلم‌هایتان را خودتان انجام می‌دهید. از این که سر صحنه فیلم‌برداری زخمی می‌شوید، ناراحت نیستید؟

اگر بدل کاری‌های فیلم‌هایم را خودم انجام ندهم، احساس می‌کنم به خودم و تماشاگران خیانت کرده‌ام. جذابیت فیلم‌های من در همین بدل‌کاری‌ها و شیرین کاری‌هایی است که هنگام اجرای آن ها انجام می‌دهم. تصور کنید این کارها را کس دیگری انجام دهد و تماشاچی هم این نکته را بداند. آن وقت دیگر کسی به تماشای فیلم‌هایم نخواهد آمد. طبیعی است که هنگام بازی در این صحنه‌های سخت اکشن زخمی می‌شوم. اما همین‌ زخمی شدن‌ها نشان می‌دهد که نسبت به کارم جدی هستم و برای تماشاگران فیلم‌هایم احترام قائلم. پس خیلی مهم است که سر صحنه فیلم‌ها زخمی می‌شوم!

فکر می‌کنید کار درستی است؟

خب، من یک جورهایی دیوانه هستم! البته احمق نیستم و نمی‌خواهم کسی چنین تصوری را داشته باشد. اما کمی دیوانه هستم و به همین دلیل است که این صحنه‌ها را بازی می‌کنم. برای کسی مثل من که با ورزش هنرهای رزمی آشناست و در آن تخصص دارد، اهمیت زیادی دارد که این جور صحنه‌های اکشن رزمی را بازی کند و تماشاگران را در شادی تماشای این جور کارهای عجیب و غریب و غیرممکن شریک کند.

جالب است که با وجود بازی‌ در فیلم‌های اکشن، دوست ندارید لقب قهرمان اکشن را به شما بدهند.

خیر، چنین چیزی را دوست ندارم. من یک قهرمان اکشن نیستم و نمی‌خواهم چنین چیزی هم باشم. زندگی هنری قهرمانان اکشن بسیار کوتاه است. آن ها برای مدت زمان کمی روی پرده سینما هستند و با موفقیت عمل می‌کنند. ولی پس از مدتی، همه آن ها فراموش می‌کنند. من همیشه می‌خواستم در عالم بازیگری، عمر طولانی‌تری داشته باشم و خیلی زود کنار گذاشته نشوم. این مسئله همیشه برایم اهمیت خیلی زیادی داشته است.

رسانه‌های گروهی در تمام این سالها از شما به عنوان یک اخلاق‌گرا اسم برده‌اند. از این لقب راضی هستید؟

صد در صد. خودم همیشه اصرار داشتم که به عنوان یک بازیگر اخلاق‌گرا شناخته شوم و خوشحالم که رسانه‌های گروهی، منتقدان و تماشاگران معمولی سینما، مرا با این لقب می‌شناسند و به خاطر می‌آورند. در تمام این سالها به مدیر برنامه‌هایم یک موضوع را همیشه یادآوری کرده‌ام. به او، تهیه کنندگان و کارگردانان فیلم‌هایم گفته‌ام فیلم‌نامه‌هایی را به من پیشنهاد کنید که در آنها جایی برای عریان‌گرایی و صحنه‌های ناجور وجود ندارد. من در هیچ صحنه بدی بازی نکرده و نخواهم کرد. این اولین اصل اخلاقی من است.

فیلم‌های مرا که نگاه کنید می‌بینید در آنها هیچ صحنه ناجوری که باید سانسور شود،وجود ندارد. اکثر تماشاگران فیلم‌های من کودکان و نوجوانان هستم و افتخار می‌کنم که آن ها مرا دوست دارند و کارهایم را تماشا می‌کنند. بچه‌هایی که مرا دوست دارند و به تماشای فیلم‌هایم می‌نشینند، هیچ نیازی به تماشای صحنه‌های آن چنانی ندارند. آن ها از کمدی و اکشن کارهایم لذت می‌برند و برایم همین کافی است.

خیلی‌ها از شما به عنوان بروس‌لی دهه هشتاد و نود میلادی اسم می‌برند. چه احساسی نسبت به این مسئله دارید؟

برای بروس‌لی احترام بسیار زیادی قائلم و دوستش دارم. اما هیچ وقت نخواستم بروس‌لی بعدی سینما باشم و مردم بگویند او یک بروس‌لی دیگر است. به جای آن همیشه خواسته‌ام جکی‌جان اول باشم. برایم خود بودن و اول بودن بسیار مهم‌تر از دومی بودن و سایه کس دیگری بودن است.

شما ورزشکار هم هستید، آیا واقعاً آدم نترسی هستید؟

در آگهی‌های تبلیغاتی برای فیلم‌هایم، مرا آدمی نترس و بی‌باک معرفی می‌کنند. اما این ها همه‌اش تبلیغاتی است که برای فیلم‌ها انجام می‌شود. واقعیت چنین نیست. من هم یک آدم معمولی هستم که ترس‌های خودم را دارم. ورزشکار بودن و تبحر داشتن در هنرهای رزمی، باعث نمی‌شود که نترس باشید و دست به هر کاری بزنید.

راستش را بخواهید،هر بار که قرار است بدل‌کاری‌های سخت فیلم‌هایم را انجام دهم، ترس را در درونم احساس می‌کنم. ولی به تجربه این نکته را متوجه شده‌ام که آدم باید بر ترس‌های خود غلبه کند و با مقابله با آن ها، کارهایی را که درست است انجام دهد.

آرزوی بزرگ سینمایی‌تان چه بوده است؟

در تمام این سال‌هایی که جلوی دوربین ظاهر شده‌ام، آرزویم این بود که قهرمانان مورد علاقه‌ام را به تصویر بکشم و آنها را به روی پرده سینما بیاورم .تا حدی در این کار موفق بوده‌ام و تعدادی از آن ها راه خود را به روی پرده سینما پیدا کرده‌اند. اما هنوز نتوانسته‌ام نقش چند تای آن ها را بازی کنم. خب،یک واقعیت این است که آدم نمی‌تواند تمام رویاها و آرزوهایش را عملی کند. ولی تلاش چند دهه‌ام کمک کرد تا تعدادی از قهرمانان مورد علاقه‌ام، امکان تبدیل شدن به چهره‌های سینمایی را داشته باشند.

با گذشت زمان، سن من هم بالا رفت و حالا می‌دانم که دیگر هیچ وقت نمی‌توانم قهرمانان باقی مانده موردعلاقه ام را روی پرده سینما به تصویر بکشم. واقعیت این است که سن و سال من، مناسب بازی در این نقش‌ها نیست.اما دست از تلاش برنمی‌دارم. می‌توانم تهیه کننده این فیلم‌ها باشم و بازی در نقش این قهرمانان را به دست بازیگران جوانتر بسپارم. در این حالت، اگر چه خودم این نقش‌ها را بازی نکرده‌ام، ولی می‌توانم خوشحال باشم که بالاخره آن ها را روی پرده سینما در معرض دید تماشاگران قرار داده‌ام.



کلمات کلیدی :

یکبار که در حال برداشتن خرما بودم،گفتم:مرسی برادر.حاج احمد گفت :چی گفتی؟.فهمیدم چه اشتباهی کردم، گفتم:هیچی گفتم دست شما درد نکنه.گفت:گفتم چی گفتی؟گفتم:برادر گفتم خیلی ممنون.دوباره گفت:نه اون اول چی گفتی؟ من که دیگر راه برگشتی نمی‌دیدم، گفتم:خرما را که تعارف کردین گفتم مرسی. گفت:بخیز. سینه خیز رفتن در آن شرایط با آن سرما و گل و برف ساعت 8 صبح، واقعاً کار دشواری بود.
اما چاره‌ای نبود باید اطاعت امر می‌کردم. بیست متری که رفتم، دیگر نتوانستم ادامه بدهم. انرژی‌ام تحلیل رفته بود. روی زمین ولو شدم و گفتم "دیگه نمی‌تونم." حاج احمد گفت "باید بری" گفتم "نمی‌تونم. والله نمی‌تونم" بعد با ضربه‌ای به پشتم زد که نفهمیدم از کجا خوردم!
ظهر که همدیگر را دوباره دیدیم، گفتم "حاج احمد اون چه کاری بود که شما با من کردی؟ مگه من چی گفتم؟ به خاطر یک کلمه برای چی منو زدین؟ گفت "ما یک رژیم طاغوتی را با فرهنگش بیرون کردیم. ما خودمون فرهنگ داریم. زبان داریم. شما نباید نشخوار کننده کلمات فرانسوی و اجانب باشید. به جای این حرف‌ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه!"



کلمات کلیدی :

افسران - "بازخوانی‌اع



کلمات کلیدی :

به کسی نگیا!!!
نویسنده : samir
تاریخ : 92/7/27:: 7:0 عصر

افسران - بابا این اشتون دهنش لَقّه...



کلمات کلیدی :

از عوامل مخالفت غرب
نویسنده : samir
تاریخ : 92/7/27:: 6:53 عصر

افسران - یکی از عوامل مخالفت غرب با جمهوری اسلامی



کلمات کلیدی :

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >